کبودجامه شدن . [ ک َ م َ / م ِ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) جامه ٔ به رنگ کبود پوشیدن . || مجازاً، سوکوار شدن . عزادار شدن : گیتی سیاه خانه شداز ظلمت وجودگردون کبودجامه شد از ماتم وفا. خاقانی .
جامه در نیل افتادن ؛ مصیبت زده و سوگوار شدن :
اگر بر فرش موری بگذرد پیل
فتد افتاده ای را جامه در نیل.
نظامی.
اگر بر فرش موری بگذرد پیل
فتد افتاده ای را جامه در نیل.
نظامی.