عزاء

لغت نامه دهخدا

عزاء. [ ع َ ] ( ع مص ) شکیبائی نمودن. ( ازمنتهی الارب ). صبر کردن. ( از اقرب الموارد ). || نسبت کردن کسی را به پدرش. ( از منتهی الارب ). || نسبت پذیرفتن به کسی و منسوب گردیدن بسوی او. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). منتسب گشتن به کسی به راست یا به دروغ. ( از اقرب الموارد ) .

عزاء. [ ع َ ] ( ع اِمص ) شکیبائی و یا خوبی شکیبائی. ( منتهی الارب ). صبر و یا حسن صبر، و آن اسم مصدر است از تعزیة، چون سلام از تسلیم. ( از اقرب الموارد ).
- أحسن اﷲ عزأک ، أحسن اﷲ لک العزاء ؛ یعنی خداوند صبر جمیل تو را دهد. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
|| نسبت پدری. ( ناظم الاطباء ).

عزاء. [ ع َزْ زا ] ( ع اِ ) سال سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( از اقرب الموارد ). || سختی و شدت. || باران سخت و درشت قطره. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس