عمر تو بادا بیکران ، سود تو بادا بی زیان
همواره پای و جاودان ، درعز و ناز و عافیه.
منوچهری.
بر من ز فرت ارجو آن عز و ناز باشدکز فر میر ماضی ، بوده ست با غضاری.
منوچهری.
میگفتند آن نعمتهاکجا شد و آن عز و ناز کجا شد، میرفتند تا به دهی رسیدند. ( قصص ص 138 ).ز خلق تو پرورده عز و نازند
که تو اصل و سرمایه عز و نازی.
سوزنی.
شاه عالم را بقا و عز و نازباد و هر چیزی که باشد زین قبیل.
حافظ.