عریه
لغت نامه دهخدا
عریة. [ ع ِرْی َ ] ( ع اِمص ) نوع و هیئت برهنگی. ( ناظم الاطباء ).
عریة. [ ع ُرْ ی َ ]( ع مص ) برهنه گردیدن. ( از منتهی الارب ). کندن لباس خود را. ( از اقرب الموارد ). عُری. رجوع به عری شود.
عریة. [ع ُرْ / ع ِرْ ی َ ] ( ع اِ ) جاریة حسنة بالعریة؛ دختر نیکو جای برهنگی از روی و دست و پا. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید