عریج
لغت نامه دهخدا
عریج. [ ع ُ رَ ] ( اِخ ) ابن بکربن عبدمناةبن کنانة. از اجداد جاهلی است و نسبت بدو عریجی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عریج. [ ع ُ رَ ] ( اِخ ) ابن سعدبن جمح. از اجداد جاهلی است و نسبت بدو عریجی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
عریج. [ ع ُ رَ ] ( اِخ ) ابن عبدرضابن جبیل بن عامربن عمروبن عوف کلبی. از اجداد است و نسبت بدو عریجی شود. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید