عروسی قریش

فرهنگ فارسی

داستانی است که آنرا بصورت نمایشنامه ای در مجالس زنانه نمایش دهند . چنین روایت کنند روزی سلطان شریعت و برهان حقیقت در چهار بال نبوت پشت واگذشته بود بنگریست طایفه ای را دید از مخدرات اشراف مهاجر و کدبانوان سادات انصار در آمدند و شرط تحیت بجای آوردند . پس روی سوی کدبانوی قیامت فاطمه زهرا کردند و گفتند که [ ای جگر گوشه مصطفی و ای گوشه دل مرتضی . نحن فی مجلس انس بک تحقیق مجاز قد نسجنا الانس ثوبا فتفضل بطراز . ] مهتر را گفتند : [ یا رسول الله . دعوتی است روی پوشیدگان روسا و اشراف جمعند . آن چشم و چراغ را دستوری ده تا مجلس افروزی کند...] فاطمه ۴ از رفتن ابا میکرد تا بامر حضرت رسول بدان مجلس رفت . همه زنهای محفل بلباسهای الوان و جواهر آراسته بودند و فاطمه چون لباس خود را کهنه میدید دلتنگ شد و چون بخانه بازگشت بپدر شکایت برد . درین هنگام جبرئیل نازل شد و پرسید : چرا دلتنگی ? فاطمه ماجرای جامه خود و دیگران باز گفت . جبرئیل گفت : از زنان آن مجلس بپرس . فاطمه با شرمندگی از چند تن که در آن مجلس حاضر بودند راجع بلباس خود پرسید. زنانم جواب دادند که لباس تو از جامه همه زنان مجلس برتر و بالاتر بود بطوری که همه پوشیدگان پیش تو برهنه مینمودند و همه نظارگان در جمال و جامه تو متحیر میبودند و بهم میگفتند : [ این قصب را در کدام ولایت یافته اند و این طرز را از کدام طراز خانه آورده اند ? ] فاطمه گفت : پدر . چرا بمن ننمودی تا من نیز شاد شوم . ] پیغمبر گفت : ای عزیز . زیبایی خود در آن بود که در تو پوشیده بود و تو نمیدیدی .
مجلس تعزیه زنانه که هنوز مراسم آن در میان زنان تهران و برخی از شهرستانها متداولست و در آن عروسی دختری از قبیله قریش و عروسی فاطمه دختر رسول خدا ( ص ) را تجسم دهند

پیشنهاد کاربران

بپرس