عروبت

لغت نامه دهخدا

عروبت. [ ع ُ ب َ] ( ع مص ) عرب زبان شدن. عروبة. رجوع به عروبة شود.

عروبة. [ ع َ ب َ ] ( ع ص ) به معنی عروب است. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به عروب شود. || ( اِ ) با لام و بدون آن و هو الافصح ، روز جمعه. ( منتهی الارب ).عروبة و العروبة و یوم العروبة، روز جمعه و آدینه ، و آن از اسماء قدیم است و معرب از اَرُبا که نبطی است و یا عَروبتا که سریانی است. ابوالمعالی لغوی گوید، معرفه است و کم اتفاق می افتد که «ال » بر آن داخل شود. و سیبویه گوید بدون «أل » آوردن آن خطاست. و قول سیبویه مورد تأیید یونس بن حبیب نیز واقع شده است. ( از اقرب الموارد ). اصمعی گوید عروبة، جمعه است و آن را در نبطی «أذینا» گویند. ( از المعرب جوالیقی ).

عروبة. [ ع ُ ب َ ] ( اِخ ) ابن ابی عروبة، از اعلام است و صحیح آن به لام است و ترک آن غلط، یا قلیل الاستعمال. ( از منتهی الارب ).

عروبة. [ ع ُ ب َ ] ( ع مص ) عرب زبان شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). عرب خالص شدن و دچار لحن نشدن ، و فعل آن از باب ششم است ، و گویند عروبة و عروبیة از مصادر بدون فعل می باشند. ( از اقرب الموارد ). عُروبیّة. رجوع به عروبیة شود.

فرهنگ فارسی

تازی زبان شدن، ب بان عربی تکلم کردن
تازی زبان شدن عروبه

پیشنهاد کاربران

بپرس