عرقل

لغت نامه دهخدا

عرقل. [ ع َ ق َ ] ( اِخ ) ابن خطیم. مردی است. ( منتهی الارب ). شاعری است مشهور از عرقلة. ( از تاج العروس ).

پیشنهاد کاربران

بپرس