عرقده

لغت نامه دهخدا

( عرقدة ) عرقدة. [ ع َق َ دَ ] ( ع مص ) سخت تافتن. ( منتهی الارب ). عرقد الحبل ؛ ریسمان را به سختی تاب داد. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس