عرفج

لغت نامه دهخدا

عرفج. [ ع َ ف َ ] ( ع اِ ) درختی که در ریگزار روید. درختی است ریگی. ( منتهی الارب ). درختی است بیابانی ، و گویند همان قتاد است. ج ، عَراِفج. یکدانه آن عرفجة. ( از اقرب الموارد ). || نوعی از یتوعات است. و گفته اند اسم نباتی است که بر شطوط انهار میروید و پنج شاخه میدارد و لهذا آن را ذوخمسة الاغصان می نامند، و گفته اند درختی است شبیه به سماق. ( از تحفه حکیم مؤمن ). بارهنگ آبی. ( فرهنگ فارسی معین ). ابوسریع. بکمون. ذوخمسة اغصان. شورطاق. حلبة.

عرفج. [ ع َ ف َ ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

نام مردی است

دانشنامه عمومی

عرفج ( نام علمی: Rhanterium epapposum ) گل ملی کشور کویت است. [ ۱]
عکس عرفجعکس عرفج
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس