عرطنیثا

لغت نامه دهخدا

عرطنیثا. [ ع َ طَ ] ( ع اِ ) بیخ درخت بخور مریم. ( منتهی الارب ). اصل و ریشه درخت بخور مریم. ( از اقرب الموارد ). بیخی است که آنرا به شیرازی چوبک اشنان خوانند. از آب آن دو قطره در بینی چکانند درد دندان را سود دارد. و صاحب مؤید الفضلاء گوید خربزه سرخ که میان او سفید باشد. ( برهان قاطع ). در بعضی جایگاه عرطنیثا را گلیم شوی میگویند و بعضی جایگاه قلادر گویند. و بعضی بخور مریم گویند. ( ازذخیره خوارزمشاهی ). ریشه بخور مریم. ( بحر الجواهر ). اسم سریانی آذربو است. ( تحفه حکیم مؤمن ). آذربواست که به فارسی چوبک نامند. ( مخزن الادویه ). مزاج را گرم کند و خشک گرداند و او در سه درجه گرم است و بیشتر بیخ او را استعمال کنند. و به لغت یونانی او راتیموس گویند. ( از تذکره ضریر انطاکی ). معرب «ارتنیتا»ی آرامی است و آن بخور مریم و گل نگونسار است. ( از فرهنگ فارسی معین ). || فیلگوش ، که گیاهی است. ( از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فیلگوش شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس