عرض داشتن. [ ع َ ت َ ] ( مص مرکب ) نمایاندن. آشکار کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : آئینه سکندر جام جم است بنگرتا بر تو عرض دارد احوال ملک دارا.حافظ ( از آنندراج ).|| به عرض رسانیدن ، مطلبی را. || تظلم کردن ، نزد قاضی و حاکم. || درخواست کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).