عرزال. [ ع ِ ] ( ع اِ ) خوابگاه شیر. || جای خواب پالیزبان در پالیز بر سر درخت و جز آن از ترس درندگان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). سقیفه ناطور. ( از اقرب الموارد ). || گردآورده شیر درنده در جای باش خویش جهت بچگان مانند آشیانه مرغ. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و جائی که شیر درجای باش خویش جهت بچگان گردآورده فراهم میکند مانندآشیانه ای که مرغان میسازند. ( ناظم الاطباء ). || دهن توشه دان. ( منتهی الارب ). دهنه مزاد. ( از اقرب الموارد ). || امری که بدان مردم را اختیار نمایند و خاص کنند. ( منتهی الارب ). مزیتی که بدان انسان را برگزینند و خاص کنند. ( از اقرب الموارد ). || گردآورده صیاد در کازه از صید قدید وجز آن. ( منتهی الارب ). آنچه را صیاد از صید قدید و جز آن در کازه فراهم می کند. ( ناظم الاطباء ). || باقی مانده گوشت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || چیزی است مانند جوال. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || خانه خرد است که وقت کارزار در جنگ گاه جهت پادشاه سازند. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || خانه ای مر «سماروغ چینی » را. ( منتهی الارب ). خانه ای که سماروغ چینی برای خود میسازد. ( ناظم الاطباء ). || سوراخ مار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || رخت اندک. ( منتهی الارب ). متاع کم. ( از اقرب الموارد ). || شاخ درخت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || دکان. ( منتهی الارب ). حانوت. ( اقرب الموارد ). دکان می فروش. ( ناظم الاطباء ). || گروه مردم. || ( ص ) گران. ثقیل. || حقیر و خوار. ذلیل و کوچک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).