عرجاء
لغت نامه دهخدا
- الضبعة العرجاء؛ کفتار. کفتار پیر. و ضلع الضبعة العرجاء یعلق علی رأس صاحب الشقیقة فینفعه. ( ابن البیطار ).
عرجاء. [ ع ُ] ( اِخ ) پشته ای است به زمین مزینه. ( منتهی الارب ).
عرجاء. [ ع َ ]( اِخ ) بنوالعرجاء حیی است از تمیم. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
نام مورچه ای که سپاه خود را از قرار گرفتن در مسیر سپاه سلیمان نبی برحذر داشت.