عرج
لغت نامه دهخدا
عرج. [ ع ُ ] ( ع اِ ) کفتار. معرفة ممنوعة الصرف است و آنرا بمنزله قبیله قرار داده اند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). عُراج. ( منتهی الارب ). ضبع.
عرج. [ ع َ رَ ] ( ع اِ ) نهر. || وادی بسبب انعراج آن. || ( اِمص ) بلندی پا ولنگی آن. بلندی پا نسبت به پای دیگر، یا بسبب برخورد چیزی با آن ، جمع کردن آن را. ( از اقرب الموارد ).
عرج. [ ع ِ ] ( ع اِ ) عَرج. ( منتهی الارب ). رجوع به عَرج شود.
عرج. [ ع َ ] ( ع اِ ) گله ای از شتران مقدار هشتاد عدد یا از هشتاد تا نود یا گله صد و پنجاه شتر و اندک بالای آن یا از پانصد تا یکهزار. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). ج ، اَعراج ، عُروج. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). عِرج. ( ناظم الاطباء ).
عرج. [ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ اَعرج. ( منتهی الارب ). || ج ِ عَرجاء. ( منتهی الارب ). و رجوع به اَعرج و عَرجاء شود.
عرج. [ ع َ رَ ] ( ع ص ) شتر که کمیز کج اندازد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
عرج. [ ع َ ] ( اِخ ) شهری است به یمن. ( از منتهی الارب ).
عرج. [ ع َ ] ( اِخ ) وادیی است به حجاز که نخلستان بسیار دارد. ( منتهی الارب ).
عرج. [ع َ ] ( اِخ ) موضعی است در بلاد هذیل. ( منتهی الارب ).
عرج. [ ع َ ] ( اِخ ) منزلی است در راه مکه از آن منزل است عبداﷲبن عمروبن عثمان العرجی شاعر. ( منتهی الارب ). موضعی است بین مکه و مدینه و عرجی شاعر منسوب بدانجاست.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) لنگ شدن لنگیدن . ۲ - ( اسم ) لنگی .
منزلی است در راه مکه از آن منزل است عبدالله بن عمرو بن عثمان العرجی شاعر موضعی است بین مکه و مدینه و عرجی شاعر منسوب بدانجاست
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] عَرْج روستایی بین مکه و مدینه ، نرسیده به جحفه است.
ازآن به مناسبت در باب حج نام برده اند. کودکان ناتوان در برابر سرما می توانند بدون پوشیدن لباس احرام از مسجد شجره بگذرند و در عَرْج یا جحفه ، یا بَطن مَرّ و یا فَخّ بنابه اقتضای ضعف و تحملشان لباس احرام بپوشند؛ لیکن در اینکه واجب است همانند بالغان از مسجد شجره محرم شوند و پوشیدن لباس احرام را تا عرج به تأخیر اندازند یا آنکه جایز است در همان مکانهای یاد شده نیت احرام کنند و سپس لباس بپوشند، مسئله اختلافی است.
ازآن به مناسبت در باب حج نام برده اند. کودکان ناتوان در برابر سرما می توانند بدون پوشیدن لباس احرام از مسجد شجره بگذرند و در عَرْج یا جحفه ، یا بَطن مَرّ و یا فَخّ بنابه اقتضای ضعف و تحملشان لباس احرام بپوشند؛ لیکن در اینکه واجب است همانند بالغان از مسجد شجره محرم شوند و پوشیدن لباس احرام را تا عرج به تأخیر اندازند یا آنکه جایز است در همان مکانهای یاد شده نیت احرام کنند و سپس لباس بپوشند، مسئله اختلافی است.
wikifeqh: عرج
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
بالا رفتن. . عَرَج (بر وزن فرس) آن است که یکی از دو پا از دیگری بلند باشد و یا به یکی آسیبی برسد و شخص را لنگ کند اگر خلقتی باشد به شخص اعرج گویند و اگر عارضی باشد عارج (اقرب) . بر نابینا و لنگ حرجی نیست. اعرج دو بار در قرآن آمده: نور 61 - فتح:17. معارج: جمع معرج محل عروج مثل نردبان و غیره . معراج نیز اسم مکان است جوهری گفته: «اَلْمِعْراجُ السُّلَّمُ وَ مِنْهُ لَیْلَةُ الْمِعْراجِ وَ الْجَمْعُ مَعارِجُ وَ مَعاریجُ» نگارنده گوید: احتمال دارد مصدر میمی هم باشد. * . درباره این آیه مطلبی که قابل قبول و اطمینانآور باشد تا آنجا که من میدانم نگفتهاند. در آیه مدّت آمدن امر و ماندن آن در زمین مطرح نیست فقط مدت عروج آن به سوی خدا هزار سال است. مثلاً انسانی در مدت معین از خاک به نطفه و جنین مبدل میشود و چون متولد شد مدّتی معین در زمین زندگی میکند و آنگاه که مرد در مدت چهل سال به طور کلّی پوسیده و به خاک مبدّل میشود. مراد از تدبیر امر گرداندن و اداره امور کاینات و نظام جهان است و ظاهراً مدّت تدبیر عمر دنیا و رسیدن قیامت است و چون قیامت رسید در عرض هزار سال این تحویل و تحوّل و تغییر و تغیّر به تدریج از بین میرود و پس از هزار سال ابدیّت و ثبات جای کهولت را میگیرد و وضع آخرت جاویدان تثبیت میگردد علی هذا عروج امر در عرض هزار سال یکی از مواقف قیامت است والله العالم. * . خدا ذیالمعارج و صاحب معرجها است ظاهراً مراد آن است که ملائکه و اعمال عباد از معرجهای به خصوصی سوی خدا عروج میکنند چنانکه فرموده: . به نظر میآید مراد از «تَعْرُج» حال است یعنی الان عروج میکنند و مراد از «فی یَوم» یوم فعلی و دنیاست کسی که روز جمعه کاری میکند میتواند بگوید: «افعل فی یوم الجمعة» یعنی این کار امروز که جمعه است میکنم و مراد از «خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ» عمر این جهان است و چون عروج تمام شود قیامت بر پا شود و آن وقت ملائکه در اطراف آسمانها میشوند . و در حول عرش میشوند . ولی فعلاً در درون جهان و در حال عروج اند چنانکه در «رجا» گذشت و مدّت عروج مدت عمر جهان است. در کتاب آغاز و انجام جهان ص:144 تا 147 درباره این آیه و آیات دیگر بحث کرده عمر زمین و آسمانها را به هیجده میلیارد سال رسانده است.
بالا رفتن. . عَرَج (بر وزن فرس) آن است که یکی از دو پا از دیگری بلند باشد و یا به یکی آسیبی برسد و شخص را لنگ کند اگر خلقتی باشد به شخص اعرج گویند و اگر عارضی باشد عارج (اقرب) . بر نابینا و لنگ حرجی نیست. اعرج دو بار در قرآن آمده: نور 61 - فتح:17. معارج: جمع معرج محل عروج مثل نردبان و غیره . معراج نیز اسم مکان است جوهری گفته: «اَلْمِعْراجُ السُّلَّمُ وَ مِنْهُ لَیْلَةُ الْمِعْراجِ وَ الْجَمْعُ مَعارِجُ وَ مَعاریجُ» نگارنده گوید: احتمال دارد مصدر میمی هم باشد. * . درباره این آیه مطلبی که قابل قبول و اطمینانآور باشد تا آنجا که من میدانم نگفتهاند. در آیه مدّت آمدن امر و ماندن آن در زمین مطرح نیست فقط مدت عروج آن به سوی خدا هزار سال است. مثلاً انسانی در مدت معین از خاک به نطفه و جنین مبدل میشود و چون متولد شد مدّتی معین در زمین زندگی میکند و آنگاه که مرد در مدت چهل سال به طور کلّی پوسیده و به خاک مبدّل میشود. مراد از تدبیر امر گرداندن و اداره امور کاینات و نظام جهان است و ظاهراً مدّت تدبیر عمر دنیا و رسیدن قیامت است و چون قیامت رسید در عرض هزار سال این تحویل و تحوّل و تغییر و تغیّر به تدریج از بین میرود و پس از هزار سال ابدیّت و ثبات جای کهولت را میگیرد و وضع آخرت جاویدان تثبیت میگردد علی هذا عروج امر در عرض هزار سال یکی از مواقف قیامت است والله العالم. * . خدا ذیالمعارج و صاحب معرجها است ظاهراً مراد آن است که ملائکه و اعمال عباد از معرجهای به خصوصی سوی خدا عروج میکنند چنانکه فرموده: . به نظر میآید مراد از «تَعْرُج» حال است یعنی الان عروج میکنند و مراد از «فی یَوم» یوم فعلی و دنیاست کسی که روز جمعه کاری میکند میتواند بگوید: «افعل فی یوم الجمعة» یعنی این کار امروز که جمعه است میکنم و مراد از «خَمْسینَ اَلْفَ سَنَةٍ» عمر این جهان است و چون عروج تمام شود قیامت بر پا شود و آن وقت ملائکه در اطراف آسمانها میشوند . و در حول عرش میشوند . ولی فعلاً در درون جهان و در حال عروج اند چنانکه در «رجا» گذشت و مدّت عروج مدت عمر جهان است. در کتاب آغاز و انجام جهان ص:144 تا 147 درباره این آیه و آیات دیگر بحث کرده عمر زمین و آسمانها را به هیجده میلیارد سال رسانده است.
wikialkb: ریشه_عرج
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
لنگیدن
لنگش
بار بر گیرند چون آمد عرج
گفت حق لیس علی الاعمی حرج
✏ �مولانا�
لنگش
بار بر گیرند چون آمد عرج
گفت حق لیس علی الاعمی حرج
✏ �مولانا�