عربان

لغت نامه دهخدا

عربان. [ ع َ رَ ]( ع اِ ) اربان. ( زیراگاه عین آن تبدیل به همزه شود ).بیعانه. ( منتهی الارب ). رجوع به ربون و اربون شود.

عربان. [ ع َ ] ( اِخ ) شهر کوچکی است به خابور ازسرزمین جزیره ، سالم بن منصوربن عبدالحمید ملقب به ابوالغنائم امقری بدانجا نسبت دارد. ( معجم البلدان ).

عربان. [ ع َ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد. ناحیه ای است ، واقع در جلگه. هوای آن معتدل است. 307 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولات آنجا غلات است. شغل اهالی زراعت است. راه اتومبیل رو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).

عربان. [ ع َ ] ( اِخ ) دهی است ازدهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن جلگه است وهوای معتدل و 1230 تن سکنه دارد. آب از رودخانه ماسوله و استخر و چشمه تأمین میشود. محصولاتش برنج ، توتون مختصر ابریشم و چای است. شغل اهالی زراعت است. دو مسجد قدیم دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).

فرهنگ فارسی

دهی است جزو دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن واقع در یک کیلومتری شمال صومعه سرا سر راه فرعی صومعه سرا به نرگستان جلگه معتدل و مرطوب ۱۲۳٠ تن سکنه رودخانه ماسوله استخر و چشمه محلی محصول برنج توتون مختصر ابریشم و چای شغل زراعت .
دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرا شهرستان فومن جلگه است و هوای معتدل

پیشنهاد کاربران

بپرس