عراعر
لغت نامه دهخدا
عراعر. [ ع ُ ع ِ ] ( اِخ ) نام موضعی است در شعر اخطل. و گفته شده است نام آبی است شور مر بنی عمیره را و صاحب تکملة گوید: هی ارضی سبخة. و گفته شده است آب تلخی است به عدنه در شمال شربة. و نصر گوید عراعرآبی است مر کلب را بناحیة الشام. ( معجم البلدان ).
عراعر. [ ع َ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عُراعر. || کرانه های کوهان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِخ ) موضعی است که از آن نمک گیرند و بدو نسبت دهند. یقال : ملح عُراعِری . ( از اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید