عراص

لغت نامه دهخدا

عراص. [ ع ِ ] ( ع اِ ) ج ِ عَرصة. ( منتهی الارب ). رجوع به عرصه شود : حق تعالی عراص عالم را ببقای ذات پادشاه عادل و رونق اسلام ودین حنفی آراسته گرداند. ( جهانگشای جوینی ). ارباب آن به آثار عدل شامل وجود فائض او مغمور شدند و عراص آن به آوازه انصاف وافر معمور. ( جهانگشای جوینی ).

عراص. [ ع َرْ را ] ( ع ص ) ابر با رعد و برق. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ابر بسیاردرخش و پراکنده و مضطرب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || برق مضطرب. ( از اقرب الموارد ). || نیزه لرزان. || شمشیر لرزان. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

عراص: ( در زبان عربی ) ابری که با رعد و برق باشد؛. عزاف. ابری ریزان ؛ مدرار. ( دهار ) . ( لغتنامه دهخدا )

بپرس