عرار
لغت نامه دهخدا
عرار. [ ع َ ] ( اِخ ) نام ماده گاوی است. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). و عرب در مثل گوید: بأت عرار بکحل ، دو حریف را گویند که هر دو همزور باشند و گویند: آن دو گاو چندان همزور بودند که یکدیگر را سُرو زدند تا هر دو بمردند. و این مثل را درباره دو حریف برابر گویند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
عرار. [ ع َ ] ( ع اِ ) گناه. || جنایت. ( از اقرب الموارد ).
عرار. [ ع ِ ] ( ع اِ ) سختی جرب. ( ناظم الاطباء ). || ( مص ) بانگ کردن شترمرغ. ( تاج المصادر ).
عرار. [ ع ِ ] ( اِخ ) موضعی است در دیار باهله از سرزمین یمامة. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید