عراده انداز

لغت نامه دهخدا

عراده انداز. [ ع َرْ را دَ اَ ] ( نف مرکب ) آنکه با عراده جنگ کند و بدان سنگ اندازد : بانصر و بوالحسن خلف با عراده انداز گفتند پنجاه دینار و دو پاره جامه بدهیم. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 473 ). غوری عراده انداز زر و جامه بستد. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 474 ).

فرهنگ فارسی

آنکه با عراد جنگ کند و بدان سنگ اندازد : بانصر و بوالحسن خلف با عراده انداز گفتند پنجاه دینار و دو پاره جامه بدهیم

پیشنهاد کاربران

بپرس