همه پیش کاووس شاه آمدند
جگرخسته و عذرخواه آمدند.
فردوسی.
اشک من چون زبان خونین هم حیلت عذرخواه میگوید.
خاقانی.
فرستادش به دست عذرخواهان چنان نزلی که باشد رسم شاهان.
نظامی.
به مهلت ز شب عذرخواه آمدم ز میدان سوی خوابگاه آمدم.
نظامی.
جرم دل عذرخواه من چیست جز دوستیت گناه من چیست.
نظامی.
آنچه من دادمش بهم پیوست پیشم آورد و عذرخواه نشست.
نظامی.
عذرخواه عقل کل و جان توئی جان جان و تابش مرجان توئی.
مولوی.
نیامد بدین در کسی عذرخواه که سیل ندامت نشستی گناه.
سعدی ( بوستان ).
عذرخواهان را خطا کاری ببخش زینهاری را بجان ده زینهار.
سعدی.
هنوز ار سر صلح داری چه بیم دَرِ عذرخواهان نبندد کریم.
سعدی ( بوستان ).
گرم ترانه چنگ و صبوح نیست چه باک نوای من به سحر آه عذرخواه من است.
حافظ.