عذاب بردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) درد کشیدن رنج بردن تحمل شکنجه و آزار کردن .

پیشنهاد کاربران

- عقوبت بردن ؛ رنج بردن. عذاب بردن :
مسلط مکن چون منی بر سرم
ز دست تو به گر عقوبت برم.
سعدی.
- عقوبت کشیدن ؛ رنج بردن. عذاب کشیدن :
بناها در ازل محکم تو کردی
عقوبت در رهت باید کشیدن.
ناصرخسرو.

بپرس