عدیده

/~adide/

مترادف عدیده: بسیار، زیاد، عدید، فراوان، کثیر، متعدد، وافر

متضاد عدیده: قلیل

برابر پارسی: پرشمار

لغت نامه دهخدا

( عدیدة ) عدیدة. [ ع َدَ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث عدید. ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || بهر. ( منتهی الارب ). حصه ، یقال له منه عدیدة، أی حصة. ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). ایام عدیده ، أی معدودة. ج ، عداید. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مونث عدید، حصه، بهره، معدود، شمرده شده
مونث عدید ۱ - شمرده شده . ۲ - بسیار کثیر : دفعات عدیده اشکالات عدیده .

فرهنگ معین

(عَ دِ ) [ ع . عدیدة ] (ص . ) ۱ - شمرده شده . ۲ - بسیار، فراوان .

فرهنگ عمید

دارای عدد بسیار، فراوان.

پیشنهاد کاربران

با واژه , , پرشمار , , موافقم . کاملا فارسی و گویا است.
پرشمار
به معنی لبریز وپر میتوان استفاده کرد

بپرس