عدم ثبات


معنی انگلیسی:
disequilibrium, inconstancy, instability, uncertainty

مترادف ها

weakness (اسم)
سستی، فتور، ضعف، ناتوانی، عیب، نقص، عجز، عدم ثبات، بی اساسی، فترت، بی بنیه گی

inconstancy (اسم)
ناپایداری، تلون مزاج، بی ثباتی، عدم ثبات

فارسی به عربی

عدم استقرار

پیشنهاد کاربران

بپرس