راهروان عربی را تو ماه
تاجوران عجمی را تو شاه.
نظامی.
بردی دل من ای جان چون با تو کنم دعوی خود را عجمی سازی انکار کنی حالی.
عطار.
پادشاهی با غلام عجمی در کشتی نشسته بود. ( گلستان ).عجمی. [ ع َ ج َ ] ( اِخ ) ابومحمد حبیب بن عیسی العجمی. رجوع به حبیب عجمی شود.
عجمی. [ع َ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش سراسکند شهرستان تبریز. دارای 497 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوبات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).