عجم جم و یم

پیشنهاد کاربران

شاید برگردان واژه هخامنش از زبان لاتین "achaemenid عچمنید" باشد.
عجم ( Ajam - Ajaam - Hajam ) در زبان فارسی و در بیشتر زبانهای آسیایی مانند زبان هندی، زبان اردو، زبان پشتو، زبان بلوچی، زبان ترکی، معنی ایرانی و زبان فارسی می دهد، اما در زبان عربی امروزه بیشتر به معنی غیر عرب بکار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

Keshvar ajam - letter from ottoman empire to persian empire mohammad shah
محتویات
[نمایش]
واژه عجم[ویرایش]
درطول تاریخ کاربردهای متعددی داشته است و به گونه های مختلفی بکار رفته است. در برهه ای از تاریخ به کسی که زبان عربی را متوجه نمی شد اعجمی می گفتند که این لقب در دوره موالی بیشتر به ایرانیان اطلاق می شد. برای اولین باردر دوره بنی امیه کاربرد تحقیر آمیز کلمه عجم برای مترادف پارسی و مجوس بیان شده است. اما امروزه کاربرد معنای تحقیر آمیز"زبان کند ( الکن ) " بندرت در ادبیات عرب جایگاه دارد. البته هنوز هم در بعضی از شهرهای خلیج فارس بعضی اعراب سنی تندرو و یا عده ای قوم گرایان، کلمه عجم را بویژه به شکل "اعجمی " برای تحقیر بر ضد شیعیان و ایرانیان بکار می برند. کلمه عجم قبل از اینکه به این معنی بکار برود بیشتر برای پارسیان بکار می رفت کما اینکه امروزه در خوزستان، اعراب هنوز هم به پارسی عجم می گویند و این عبارت نه تنها تحقیر آمیز نبود بلکه موجب افتخار هم بود بطوری که بعضی از عربها حتی در دوره جاهلی داستان های شکوه کسرایان عجم و ملک جم را با افتخار نقل می کردند. [۱]
بعدها بدلیل قالبها و صرفی بودن زبان عربی جم و عجم به واژه های متعدد و در قالبهای فعلی صرف شده است و معانی دیگری هم بر آن بار شده است مانند معجم، تعجیم، عجمه اعجمی عجمان و غیره. ( رک:آنندراج )
عجم در زبان های مختلف بصورتهای گوناگون مانند هجم - هخم - هیم - ایم - حیم نیز تلفظ شده است. گمان می رود بین واژه هخامنش و کلمه عجم ارتباط وجود داشته باشد. زیرا کلمه جم و یم که ریشه اصلی عجم هستند در زبان لاتین بصورت خ Haxâm تلفظ می شود. شاید کلمه جمشیدیان در نگارش لاتین به هخامنشیان تبدیل شده باشد. زیرا در ادب کلاسیک فارسی جمشید - جم و عجمیان هست اماهخامنشیان یا اخامنید وجود ندارد. تلفظ مختلف کلماتی مانند یعقوب - جاکوب=خاکوپ= یاکوب = هاکوپ - جوان = یوان = هوان= خواوان و . . . نیز می تواند این فرضیه را اثبات کند. در قدیمی ترین متون فارسی، جمشیدیان، جم، عجمیان و عجمان به چشم می خورداماواژه هخامنشیان در ادبیات فارسی بعد از اسلام نیست. کما اینکه کلمات کوروش - خشایار - اردشیر و . . . . نیز در پارسی قدیم شکل دیگری داشته اند بطوریکه کوروش برگشت یافته به فارسی است. گمان می روداصل آن کوروس یا خروش باشد و لفظ کوروش تلفظ عبری ان است. [۲]
ریشه یابی و واژه شناسی[ویرایش]
- نظر لغت شناسان قدیم مانند فیروز آبادی در القاموس المحیط و ابن منصور در لسان العرب و فخر رازی و ابی الفتح موصلی این است که کلمه عجم ریشه در ع - ج - م دارد و به معنای ناواضح و مبهم است. و غیر عربی را گویند که عربی را بخوبی صحبت نمی کند. الزمخشری می نویسد که اعجمی یعنی ناروشن صحبت کردن ولی عجمی یعنی فرس فارس یا ایرانی.
- ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا رازی، که از بزرگترین واژه شناسان درسده چهارم بوده است در دو کتاب ارزشمند ( المقائیس فی اللغه و مجمل اللغه ) نخستین معنای « عجم » را تخم و دانه خرما و انگورو میوه هائی همانند انگور میداند. یعنی هسته و دانه هر چیز را عجم می نامد.
خوارزمی در کتاب مقدمه الادب مینویسد که « عجم » ، دانه هرچیزی است. بدین علت به درخت خرمائی که ازتخم خرما بروید، عجمه میگویند.
اما زبانشناسان معاصر که نظریه مکتب کلاسیک در زبان شناسی و ریشه شناسی را در بسیاری از موارد رد نموده و نظرات جدیدی دارند معتقدند که معنی های دانه و هسته و تخمه و یا حتی مبهم و ناروشن سخن گفتن مهنی هایی است که بعدها بر آن بار شده است اما ریشه بسیار قدیمی تری دارد و از ریشه"جم" و جمی است که بنوبه خود تلفظ پارسی از" یم" - " یما" و " یمی "است "ا" در اجم می تواند الف زاید باشد که در زبان عربی مرسوم است و یا می تواند ال تعریف با حذف لام باشد که باز هم در زبان عربی مرسوم است.
. sanskrit" Jama" or Yami. Jami: यमी ) جمی یمی در سانسکریت اولین زن است و معادل حوا در ادیان ابراهیمی است. یم ( جم ) برادر اوست و معادل آدم در ادیان ابراهیمی است. در فرهنگ ژاپنی و چینی و در بودایی نیزیم و یما اساطیر مشابهی با استوره های هندی و ایرانی هستند. یَمَهیما - یم Yama ( سانسکریت: यम ) ، در هند یَمَراجه ( यमराज ) نیز نامیده می شود، در تبت: شینجِه ( གཤིན་རྗེ། ) ، در چین: یان لووَنگ ( 閻羅王 ) و بطور ساده تر یان ( 閻 ) ، در ژاپن: اِنمَه دای - اّو ( 閻魔大王 ) ، ایزد مرگ، نخستین بار در وداها آمده است. شخصیت مشابه در اساطیر ایرانی آئینمزدیسنا ییمَه خشائیتَه است که در اوستا آمده است. و با جم و ییمه جمشید پیوند دارد. واژه ییمه و یما و یمی می تواند یک ریشه داشته باشد. "یمی"Yami [۲]همچنین اله رودیمونا یا جمنا است و با خدای هندو ها کریشنا نیز پیوند دارداز طرفی جم در داستانهای ایرانی اولین پادشاه جهان و فرمانروای همه موجودات از جن و انس است. [۳]»105
پاسخ به شبهه ها[ویرایش]
بعضی اصرار دارند که عجم به معنی گنگ است و یک کلمه عربی است و با جم یک ریشه ندارد. زیرا اعراب دوره جاهلی که عجم و اعجمی بکار برده اند آشنایی با جم و پادشاهان ایرانی نداشته اند. در رد این گفته دلایل و توجیهات مفصلی بیان شده است. اولاً عربها برای لال و گنک "صم بکم" بکار می برند و عجم هرگز به معنی کر و لال بکار نرفته اما معنی گنگ سه تعبیر دارد می گویند این مطلب گنگ است یعنی در آن ابهام وجود دارد. گنگ سخن گفتن همچنین به معنی دو پهلو گفتن و ناروشن گفتن است و نه به معنی کر ولال و به این معنی بکار نرفته است. عجم به معنی ناروشن و غیر فصیح بکار رفته و این معنی ثانویه ای بوده که بعدها بر آن بار شده است. [۳]

بپرس