عجف
لغت نامه دهخدا
عجف. [ ع َ ج َ ] ( ع اِمص ) لاغری. ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( بحرالجواهر ). || ( مص ) لاغر شدن. ( تاج المصادر ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
عجف. [ ع َ ج ِ ] ( ع ص ) لاغر. ( از اقرب الموارد ).
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۲(بار)
(بر وزن فرس) لاغری. «عَجَفتِ الشّاةُ عَجَفاً: ذَهَبَ سِمَنُها وَ ضَعُفَ» مذکر آن اعجف و مؤنثش عجفاء است و جمع اعجف عجاف بکسر عین میباشد فقط دوبار در قرآن آمده است ،. من هفت گاو فربه میبینم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند. در مجمع فرماید: افعل بر وزن فعال جمع نیاید مگر عجاف.
(بر وزن فرس) لاغری. «عَجَفتِ الشّاةُ عَجَفاً: ذَهَبَ سِمَنُها وَ ضَعُفَ» مذکر آن اعجف و مؤنثش عجفاء است و جمع اعجف عجاف بکسر عین میباشد فقط دوبار در قرآن آمده است ،. من هفت گاو فربه میبینم که هفت گاو لاغر آنها را میخورند. در مجمع فرماید: افعل بر وزن فعال جمع نیاید مگر عجاف.
wikialkb: ریشه_عجف
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید