[ویکی الکتاب] معنی عَجَزْتُ: عاجز بودم
ریشه کلمه:
عجز (۲۶ بار)
(بر وزن فلس) ناتوانی. «عَجِزَ عَنهُ عَجزاً: ضعف عنه ای لم یقتدر علیه»، . در مفردات آمده: عجز انسان قسمت مؤخّر اوست، مؤخّر غیر انسان نیز به آن تشبیه شده . و اصل عجز تأخّر از شیء و حصول در آخر آن است در تعارف اسم شده به قصور از چیزی و آن ضّد قدرت است.
ریشه کلمه:
عجز (۲۶ بار)
(بر وزن فلس) ناتوانی. «عَجِزَ عَنهُ عَجزاً: ضعف عنه ای لم یقتدر علیه»، . در مفردات آمده: عجز انسان قسمت مؤخّر اوست، مؤخّر غیر انسان نیز به آن تشبیه شده . و اصل عجز تأخّر از شیء و حصول در آخر آن است در تعارف اسم شده به قصور از چیزی و آن ضّد قدرت است.
wikialkb: عَجَزْت