عجره
لغت نامه دهخدا
عجرة. [ ع ُ رَ ] ( اِخ ) پدر قبیله ای است. ( منتهی الارب ).
عجرة. [ ع ُرَ ] ( اِخ ) نام اسب نافع غنوی است. ( منتهی الارب ).
عجرة. [ع ُ رَ ] ( اِخ ) والد کعب صحابی است. ( منتهی الارب ).
عجرة. [ ع ِ رَ ] ( ع اِ ) هیئت بست دستار. یقال فلان حسن العجرة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید