عجان

لغت نامه دهخدا

عجان. [ ع َج ْ جا ] ( ع ص ) احمق. ( مهذب الاسماء ). گول. ( منتهی الارب ). || خمیرگیر. خمیرکن. ( مهذب الاسماء ). فعّال است مبالغه را. ( اقرب الموارد ).

عجان. [ ع ِ ] ( ع اِ ) گردن. ( منتهی الارب ). گردن به لغت اهل یمن. ( اقرب الموارد ). || سرین. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). || قضیب ممدود از خصیه تا دبر. ( منتهی الارب ) ( لسان العرب ). القضیب الممدود و مابین السبیلین من الرجل و المراءة. ( اقرب الموارد ). || مابین خصیه و دبر. ( منتهی الارب ). مابین خصیه و فَقْحة. ( لسان العرب ). || مابین قُبُل و دبر. ( لسان العرب ). || زیر زنخ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گردن گردن به لغت اهل یمن

پیشنهاد کاربران

بپرس