عثو

لغت نامه دهخدا

عثو. [ ع َث ْوْ ] ( ع مص ) تباه کردن. فساد انگیختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عثو. [ ع ُ ث ُوو ] ( ع مص ) فاسد کردن. ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) مبالغت در فساد یا کبر یا کفر. ( اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۵(بار)
افساد. همچنین است عثّی و عیث (مجمع) راغب گفته: عیث اکثر در فساد محسوس و عثّی در فسادی که حکماً درک می‏شود بکار می‏رود بیضاوی نیز چنین گفته است. . این کلام پنج بار در قرآن با همین لفظ آمده است. المنار آن را نشر فساد گفته و گوید: آن از مطلع افساد اخّص است. در مجمع آن را «وَ لا تَسْعَوْا فِی الْاَرْضِ فَساداً» معنی کرده و فرموده: هر چند عثّی جز فساد نیست ولی علت این ترکیب آن است که می‏شود فعل ظاهرش فساد و باطنش منفعت باشد، لذا روشن کرده که فعل آنها ظاهراً و باطناً فساد است. بیضاوی در علّت تقیید «لاتَعْثَوْا» با «مفسدین» گوید: عثیّ گرچه اغلب در فساد بکار می‏رود ولی گاهی در غیر فساد نیز می‏شود مثل مقابله با ظالم و شاید تأویلش صلاح باشد مثل کشتن طفل و سوراخ کردن کشتی که خضر انجام داد. در تفسیر جلالین گفته: «مُفسِدینَ» حال است برای تأکید عامل که «لاتَعْثُوْا» باشد به نظر نگارنده از همه بهتر قول جلالین است.

پیشنهاد کاربران

در موضوع یا عملی موریانه وار وارد شدن در جهت دگرگونی به تباهی
ماجراجویی

بپرس