لغت نامه دهخدا
عثمانی. [ ع ُ نی ی ]( ص نسبی ) نسبت است به عثمان بن عفان نَسَباً و ولاءً یا اتباعاً مانند اهل شام. ( از اللباب ج 2 ص 122 ).
عثمانی. [ ع ُ نی ی ] ( ص نسبی ) مقابل علوی. آنانکه علی و یاران او را متهم به قتل عثمان بن عفان کردند.
عثمانی. [ ع ُنی ی ] ( ص نسبی ، اِ ) سکه معروف مروجه دولت عثمانیه. ( آنندراج ). لیره عثمانی. رجوع به عثمانیان شود.
عثمانی. [ ع ُ ] ( اِخ ) عثمان بن محمدبن عثمان بن محمدبن عبدالملک بن عبدالدین عنسةبن عمروبن عثمان بن عفان العثمان البصری. از محمدبن عبدالسلام روایت کند و ابونعیم الحافظ اصفهانی از وی روایت دارد. ( از اللباب ج 2 ص 122 ).
فرهنگ فارسی
عثمان بن محمد بن عثمان بن محمد ابن عبدالملک بن عبدالدین عنسه بن عمرو بن عثمان بن عفان العثمان البصری از محمد بن عبد السلام روایت کند و ابو نعیم الحفاظ اصفهانی از وی روایت دارد
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) زبان ترکی رایج در ترکیه.
مترادف ها
عثمانی
ترک، عثمانی، ترکی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید