عثمانوند

لغت نامه دهخدا

عثمانوند. [ ع ُ مان ْ وَ ] ( اِخ ) نام یکی ازدهستانهای بخش حومه شهرستان کرمانشاهان و حوزه آمار کنگاور است. این دهستان در منطقه کوهستانی و در جنوب خاوری کرمانشاهان بین دهستانهای ماهیدشت زردلان و جلالوند است. هوای آن سرد و سالم است و آب آن از چشمه ها و رودخانه اهوران تأمین میشود. محصولات عمده آن غلات ، لبنیات ، و زغال و هیزم است. و شغل اهالی زراعت و گله داری و حمل هیزم و زغال به شهر است. راههای دهستان مالرو است و فقط در تابستان از طریق گردنه قادرمرز که بین این دهستان و ماهیدشت است اتومبیل تا آبادی سرجوب مرکز این دهستان میتوان برد. این ناحیه از 15 آبادی تشکیل شده و در حدود 5 هزار تن سکنه دارد. و قراء مهم آن بشرح زیر است : بوژن ، خشکرود، مستعلی ، مسکره ، سرجوب. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

عثمانوند. [ ع ُ مان ْ وَ ] ( اِخ ) یکی از ایل های کرد ایران. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 60 ).

فرهنگ فارسی

یکی از ایل های کرد ایران
دهستانی است از بخش حومه شهرستان کرمانشاه و حوزه ۷ آمار کنگاور. این دهستان در منطقه کوهستانی جنوب شرقی کرمانشاه بین دهستانهای ماهی دشت زردلان و جلالوند واقع است . هوای آن سردسیری و سالم است . آب قری از چشمه ها و رودخانه آهوران تامین میگردد . محصول عمده غلات و لبنیات است.زغال و هیزم هم تهیه میکنند. شغل سکنه زراعت گله داری و حمل زغال و هیزم بشهر است . دهستان مزبور از ۱۵ آبادی مرکب است که جمعیت کل آنها حدود ۵٠٠٠ تن است . قرای مهم آن از این قرار است : بوژانخشکرود مستعلی مسکره سرجوب .

پیشنهاد کاربران

معنی هوزمانن مشخص است هوزبه معنی آبادی اطلاق میشودیعنی روستاقریه تعدادی ازمردم که جمع شده اندویک آبادی بوجودآمده به زبان بومی یعنی همان آبادی یاتیره که جمع اون میشودهوز. مانن این اسم فارسی بنام عثمانوندبی معنی است

بپرس