عتود

لغت نامه دهخدا

عتود. [ ع َ ] ( ع اِ ) درخت کنار. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || درخت بزرگ ریگستانی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طلح. ( اقرب الموارد ). || ( ص ) بزغاله یکساله. ( اقرب الموارد ) : بچه گوسفند... چون قویتر گردد عریض گویند پس عتود. ( تاریخ قم ص 178 ). || بزغاله که علف خوار باشد. ( اقرب الموارد ).

عتود. [ ع َت ْ تو ] ( اِخ ) کوهی است بین سیاله و ملل و گفته شده است کوهی است سیاه از جانب نقیع.

عتود. [ ع َت ْ وَ ] ( اِخ ) موضعی است به حجاز. عمرانی گوید [ ع َ / ع ِ ] روایت شده است و آبی است کنانه را.

پیشنهاد کاربران

بپرس