عتم
لغت نامه دهخدا
عتم. [ ع ُ ت ُ / ع ُ ] ( ع اِ ) زیتون دشتی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( تاج العروس ).
عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) حصنی است در کوه و ضرة به یمن. ( معجم البلدان ).
عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) نام مردی است. ( منتهی الارب ).
عتم. [ ع ُ ] ( اِخ ) نام اسبی است. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
نام اسبی است
فرهنگ معین
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید