عتعت

لغت نامه دهخدا

عتعت. [ ع َ ع َ ] ( ع اِ ) بزغاله نر. ( اقرب الموارد ) || ( ص ) سخت توانا. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). مرد درازبالا تمام اندام. || مرد دراز مضطرب خلقت.( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( اِ ) کلمه ای است که بدان بزغاله را خوانند. ( منتهی الارب ).

عتعت. [ ع ُ ع ُ ] ( ع ص ، اِ ) رجوع به عَتعَت شود به همه معانی آن.

پیشنهاد کاربران

بپرس