عتاد
لغت نامه دهخدا
عتاد. [ ع َ ] ( ع مص ) آماده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
آماده گردیدن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
عتاد. [ع َ ] ( ع اِمص ، اِ ) ساخت. ( منتهی الارب ) . آنچه آماده باشد از سلاح و چارپا و ساز جنگ. ( اقرب الموارد ) . || سامان. || آمادگی. || آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند. ( منتهی الارب ) .
عتاد. [ ع َ ] ( ع مص ) آماده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
عتاد. [ ع َ ] ( ع مص ) آماده گردیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) .
منبع. لغت نامه دهخدا