عبور دادن


معنی انگلیسی:
pass, transmit, to cause to pass, to ferry

لغت نامه دهخدا

عبور دادن. [ ع ُ دَ ] ( مص مرکب ) گذر دادن. گذراندن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گذر دادن گذراندن .

مترادف ها

allow to pass (فعل)
عبور دادن

ferry (فعل)
عبور دادن، گذر دادن

فارسی به عربی

صلیب , نقل

پیشنهاد کاربران

گذر دادن. [ گ ُ ذَ دَ ] ( مص مرکب ) راه دادن و اجازه عبور دادن اجازه ورود دادن. رخصت درآمدن دادن :
همان زادفرخ به درگاه بر
همی بود کس را ندادی گذر.
فردوسی.
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را.
حافظ.
مرور دادن

بپرس