عبنقس

لغت نامه دهخدا

عبنقس. [ ع َ ب َ ق َ ] ( ع ص ) مرد بدخوی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || نازک تن. درازبالا از مردان. ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کسی که دو جده او از جانب پدرش عجمی باشند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس