عبده
/~abdoh/
لغت نامه دهخدا
عبدة. [ ع َ دَ ] ( اِخ ) ابن یزید ( الطبیب )بن عمروبن علی ، از تمیم. شاعری بزرگ است که عهد جاهلیت و اسلام را دریافت. وی مردی شجاع بودو با مثنی بن حارثه و نعمان و جز آن در مدائن و غیره در جنگ با ایرانیان شرکت کرد. وی صاحب مرثیه ای است که از جمله آن است : و ماکان قیس هلکه هلک واحد. او در حدود سال 25 هَ. ق. درگذشت. ( از الاعلام زرکلی ).
فرهنگ فارسی
بنده او ( خدا ) توضیح بعضی گفته اند (( عبده ) ) مخفف انا عبده ( من بنده او ( خدایم ) . یا عبدالله الراجی . بنده امیدوار ااو ( خدا ) . نویسنده به هنگام معرفی خود در پایان مقالهیا کتاب این جمله رابکار برد. یا عبدالله نوشتن . اظهار بندگی کردن : شاهان بتو عبده نویسند روح القدست همین نویسد . ( خاقانی )
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عَبْدَهُ: بنده اش
معنی عَبْدِهِ: بنده اش
ریشه کلمه:
الله (۲۸۱۶ بار)
اله (۲۹۶۳ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
وله (۲۸۱۶ بار)
معنی عَبْدِهِ: بنده اش
ریشه کلمه:
الله (۲۸۱۶ بار)
اله (۲۹۶۳ بار)
ل (۳۸۴۲ بار)
وله (۲۸۱۶ بار)
wikialkb: عَبْدِه
پیشنهاد کاربران
بندگانش