عبدان

لغت نامه دهخدا

عبدان. [ ع َ ب َ ] ( اِخ ) ناحیه ای است به یمن. ( از معجم البلدان ).

عبدان. [ع َ ] ( اِخ ) موضعی است به یمن. ( از معجم البلدان ).

عبدان. [ ع َ ] ( اِخ ) یکی از دهات مرو است که بوالقاسم عبدالحمیدبن عبدالرحمان بن احمد العبدانی منسوب است بدان. ( از معجم البلدان ).

عبدان. [ ع َ ب ُ ]( اِخ ) نهر عبدان ، نهری است به بصره در جانب فرات منسوب به مردی است از اهل بحرین. ( از معجم البلدان ).

عبدان. [ ع َ ] ( ع اِ ) ج ِ اَعْبُد. ( لسان العرب ).

عبدان. [ ع ِ ب ِدْ دا ] ( ع اِ ) ج ِ اَعبد. ( السان العرب ).

فرهنگ فارسی

جمع اعبد

پیشنهاد کاربران

بپرس