عبدالله سبحان ( به تاجیکی: Абдулло Субҳон ) ؛ ( زادهٔ ۲ مارس ۱۹۵۵ ) شاعر، روزنامه نگار، و مترجم تاجیک اهل ازبکستان است. وی مدیر بخش ادبیات و هنر روزنامهٔ آواز تاجیک، نشریهٔ دیوان وزیران جمهوری ازبکستان، و عضو اتحاد نویسندگان ازبکستان ( از سال ۱۹۹۴ میلادی ) است. سبحان دارندهٔ عنوان «اعلاچی فرهنگ تاجیکستان» ( ۲۰۱۰ میلادی ) و برندهٔ مدال «شهرت» ( ۲۰۱۵ میلادی ) در ازبکستان است.
عبدالله سبحان در ۲ مارس ۱۹۵۵ میلادی در ناحیهٔ سیحون آباد ولایت سیردریا در جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان متولد شد. روستای سنتب ناحیهٔ نُرَتا ( ولایت نوایی در ازبکستان ) ، که در اشعارش از آن بسیار یاد کرده است، زادگاه پدر و نیاکان اوست. پدر و مادرش افرادی عادی بوده اند. عبدالله سبحان مکتب میانه را در سال ۱۹۷۲ میلادی در زادگاه خود گذراند و سپس به مدت چهار سال در بخش زبان و ادبیات دانشکدهٔ عام آموزی به نام صدرالدین عینی شهر سمرقند تعلیم گرفته است.
وی اکنون همراه با خانواده اش در شهر تاشکند اقامت دارد و از زندگی مشترک با همسر خود قربان گُل، دارای سه پسر و یک دختر است.
عبدالله سبحان پس از پایان دانشگاه، چند سال زبان و ادبیات تاجیکستان را در دبیرستان کارل مارکس ( که اکنون قدیق سلطانوف نامیده می شود ) در منطقهٔ سغد تدریس کرد. از اوایل سال تحصیلی اش، اشعار او به زبان های ازبکی و تاجیک در نشریات منتشر شده است. در سال ۱۹۸۹ میلادی، روزنامهٔ صدای تاجیکستان از او خواست تا با آن ها همکاری کند که در حال حاضر در همان اداره به عنوان رئیس بخش ادبیات و هنر کار می کند.
به غیر از اشعار پراکنده ای که در روزنامه ها و مجله های مختلف به چاپ رسیده اند، عبدالله سبحان کتاب های زیر را به چاپ رسانده است: مشک صبح ( ۱۹۸۸ ) ، ندای سربدار ( ۱۹۹۲ ) ، افق پندار ( ۲۰۰۰ ) ، گرد انجم ( ۲۰۰۷ ) ، و مرز خورشید ( ۲۰۱۵ ) .
شرم می دارم
می تراشم عکسی همراه از تنِ دیوار
نسلِ سامانی، تباری رودکی هستم و ناجوریم
گرگ و گوسفندیم در پیچ و خم دنیای ناهموار. رخنه ها دارد حصار وحدت ما از همه جانب،
سیرگاه چارپای و بادهای تند صحراهاست این منزل،
فسل سرمایش دراز است و بهارش کوته و غم بار.
زین سبب بر زنه های ارتقا پا را نمی مانیم،
چشم دنیا شوکت ما را نمی بیند،
دور می گردییم دور نقطه ای بی سود چون پرگار. روبَهان حیله گر ما را علیه یکدگر شورَند،
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفعبدالله سبحان در ۲ مارس ۱۹۵۵ میلادی در ناحیهٔ سیحون آباد ولایت سیردریا در جمهوری شوروی سوسیالیستی ازبکستان متولد شد. روستای سنتب ناحیهٔ نُرَتا ( ولایت نوایی در ازبکستان ) ، که در اشعارش از آن بسیار یاد کرده است، زادگاه پدر و نیاکان اوست. پدر و مادرش افرادی عادی بوده اند. عبدالله سبحان مکتب میانه را در سال ۱۹۷۲ میلادی در زادگاه خود گذراند و سپس به مدت چهار سال در بخش زبان و ادبیات دانشکدهٔ عام آموزی به نام صدرالدین عینی شهر سمرقند تعلیم گرفته است.
وی اکنون همراه با خانواده اش در شهر تاشکند اقامت دارد و از زندگی مشترک با همسر خود قربان گُل، دارای سه پسر و یک دختر است.
عبدالله سبحان پس از پایان دانشگاه، چند سال زبان و ادبیات تاجیکستان را در دبیرستان کارل مارکس ( که اکنون قدیق سلطانوف نامیده می شود ) در منطقهٔ سغد تدریس کرد. از اوایل سال تحصیلی اش، اشعار او به زبان های ازبکی و تاجیک در نشریات منتشر شده است. در سال ۱۹۸۹ میلادی، روزنامهٔ صدای تاجیکستان از او خواست تا با آن ها همکاری کند که در حال حاضر در همان اداره به عنوان رئیس بخش ادبیات و هنر کار می کند.
به غیر از اشعار پراکنده ای که در روزنامه ها و مجله های مختلف به چاپ رسیده اند، عبدالله سبحان کتاب های زیر را به چاپ رسانده است: مشک صبح ( ۱۹۸۸ ) ، ندای سربدار ( ۱۹۹۲ ) ، افق پندار ( ۲۰۰۰ ) ، گرد انجم ( ۲۰۰۷ ) ، و مرز خورشید ( ۲۰۱۵ ) .
شرم می دارم
می تراشم عکسی همراه از تنِ دیوار
نسلِ سامانی، تباری رودکی هستم و ناجوریم
گرگ و گوسفندیم در پیچ و خم دنیای ناهموار. رخنه ها دارد حصار وحدت ما از همه جانب،
سیرگاه چارپای و بادهای تند صحراهاست این منزل،
فسل سرمایش دراز است و بهارش کوته و غم بار.
زین سبب بر زنه های ارتقا پا را نمی مانیم،
چشم دنیا شوکت ما را نمی بیند،
دور می گردییم دور نقطه ای بی سود چون پرگار. روبَهان حیله گر ما را علیه یکدگر شورَند،
wiki: عبدالله سبحان