عبدالرحیم ( تقی ) جعفری ( زادهٔ ۱۲ آبان ۱۲۹۸ در تهران – درگذشتهٔ ۱۱ مهر ۱۳۹۴ در تهران ) بنیان گذار و مدیر پیشین مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، مهم ترین و گسترده ترین مؤسسهٔ خصوصی چاپ و نشر کتاب در تاریخ ایران و خاورمیانه است. وی که همچنین بخشی از سهام انتشارات خوارزمی را داشت تا سال ۱۳۵۸ دارنده و گردانندهٔ این بنگاه های انتشاراتی بود. در این سال، در جریان مصادره های ابتدای انقلاب و به حکم دادگاه انقلاب، سازمان تبلیغات اسلامی مؤسسه انتشارات امیرکبیر و خوارزمی را تصرف کرد.
... [مشاهده متن کامل]
عبدالرحیم جعفری که او را با نام «تقی جعفری» هم می شناسند در ۱۲ آبان ۱۲۹۸ چشم به جهان گشود. نام مادرش کبری و پدرش میرزا علی اکبر بود. پدر عبدالرحیم، پیش از تولد عبدالرحیم به مشهد رفت و هیچ گاه بازنگشت. مادر و مادربزرگ او برای تامین مخارج زندگی به نخ ریسی پرداختند چون مادر او مدرک رسمی برای اثبات ازدواج نداشت شناسنامه جعفری با نام خانوادگی مادر صادر می شود. ناگزیر، در غیاب پدر، نام خاندان مادر «عبدالرحیم استاد محمدجعفر» را بر پسر نهادند. وی بعداً نام خانوادگی خود را به «جعفری» تغییر داد. «عبدالرحیم» نام جد پدری او بود که گویا زمانی در کرمان چندین کارگاه قالی بافی داشت. عبدالرحیم خواندن و نوشتن رادر یکی از مکتب خانه های تهران آموخت.
روزی به طور کاملا اتفاقی زمانی که همراه با مادرش در مغازه شوهر خاله اش بودند با همسر منتخب الملک روبرو شدند. وقتی همسر آقای منتخب الملک وصف حال آنها را از صاحب مغازه شنید آنها را به خانه بود و سرپرسی وی و مادرش را پذیرفت . محمدتقی اسفندیاری ( منتخب الملک ) در آن زمان معاون وزیر خارجه بود . همسر منتخب الملک او را "تقی" نامید و او را به مدرسه گذاشتند. اما این دوران، کوتاه بود و با ماموریت اسفندیاری به افغانستان، عبدالرحیم و مادرش بار دیگر به فقر بازگشتند و مادرش در خانه ای کوچک به نخ ریسی پرداخت. در دوره ای که تحت سرپرستی منتحب الملک زندگی می کردند به اصرار همسر منتخب الملک در پی یافتن پدرش و گرفتن طلاق مادرش بر امدند. مدتی بعد پدر وی در مشهد پیدا شد و پس از طی مدتی مادرش از پدرش رسما جدا شد.
عبدالرحیم جعفری تا کلاس چهارم ابتدایی در مکتب خانه و دبستان های علامه و ثریا در تهران درس خواند. فقر و گرفتاری نهایتا باعث شد انگیزه او برای تحصیل کم شود و مادرش که چنین دید او را پیش از اتمام سال پنجم ابتدایی برای کار به چاپخانه علمی فرستاد. مادرش کار در چاپخانه را تا حدی جبران کننده عدم تحصیل وی می دانست. چاپخانه علمی در آن زمان در میانه کوچه حاج نایب خیابان ناصر خسرو قرار داشت. وی بعد از یک ماه کار تقریبا بدون مزد نهایتا با روزی ده شاهی به عنوان کارگر پذیرفته شد. بعد از چند سال کار در چاپخانه مدتی به عنوان شاگرد شوفر روی یکی از اتوبوسهای پسرخاله ای کار کرد اما بعد از چند ماه دوباره به چاپخانه بازگشت. یعد از یکی دو سالی کار در چاپخانه برای اینکه بتواند فرصتی برای ادامه تحصیل داشته باشد به عنوان نامه رسان در نمایندگی شرکت زیمنس شروع به کار کرد و شبها در کلاس های اکابر شرکت می کرد. هدف او گرفتن تصدیق ششم ابتدایی بود. اما از بخت بد در زمان شروع امتحانات به بیماری دچار شد و بدون رسیدن به مقصود مجددا به چاپخانه بازگشت. در سال ۱۳۱۹ به خدمت سربازی رفت و در پادگان نیروی هوایی مهرآباد آن روز به عنوان سرباز مشغول به خدمت شد. در این دوره سربازان هم دوره وی به شدت مورد تحقیر و تنیبه فرماندهان خود قرار می گرفتند تا جایی که نهایتا فکری به ذهن او رسید و با نوشتن یک نامه از طرف یک فرد جعلی گزارش این بی اخلاقی ها را به فرمانده کل پادگان داد و موجب تغییر فرماندهان شد.
... [مشاهده متن کامل]
عبدالرحیم جعفری که او را با نام «تقی جعفری» هم می شناسند در ۱۲ آبان ۱۲۹۸ چشم به جهان گشود. نام مادرش کبری و پدرش میرزا علی اکبر بود. پدر عبدالرحیم، پیش از تولد عبدالرحیم به مشهد رفت و هیچ گاه بازنگشت. مادر و مادربزرگ او برای تامین مخارج زندگی به نخ ریسی پرداختند چون مادر او مدرک رسمی برای اثبات ازدواج نداشت شناسنامه جعفری با نام خانوادگی مادر صادر می شود. ناگزیر، در غیاب پدر، نام خاندان مادر «عبدالرحیم استاد محمدجعفر» را بر پسر نهادند. وی بعداً نام خانوادگی خود را به «جعفری» تغییر داد. «عبدالرحیم» نام جد پدری او بود که گویا زمانی در کرمان چندین کارگاه قالی بافی داشت. عبدالرحیم خواندن و نوشتن رادر یکی از مکتب خانه های تهران آموخت.
روزی به طور کاملا اتفاقی زمانی که همراه با مادرش در مغازه شوهر خاله اش بودند با همسر منتخب الملک روبرو شدند. وقتی همسر آقای منتخب الملک وصف حال آنها را از صاحب مغازه شنید آنها را به خانه بود و سرپرسی وی و مادرش را پذیرفت . محمدتقی اسفندیاری ( منتخب الملک ) در آن زمان معاون وزیر خارجه بود . همسر منتخب الملک او را "تقی" نامید و او را به مدرسه گذاشتند. اما این دوران، کوتاه بود و با ماموریت اسفندیاری به افغانستان، عبدالرحیم و مادرش بار دیگر به فقر بازگشتند و مادرش در خانه ای کوچک به نخ ریسی پرداخت. در دوره ای که تحت سرپرستی منتحب الملک زندگی می کردند به اصرار همسر منتخب الملک در پی یافتن پدرش و گرفتن طلاق مادرش بر امدند. مدتی بعد پدر وی در مشهد پیدا شد و پس از طی مدتی مادرش از پدرش رسما جدا شد.
عبدالرحیم جعفری تا کلاس چهارم ابتدایی در مکتب خانه و دبستان های علامه و ثریا در تهران درس خواند. فقر و گرفتاری نهایتا باعث شد انگیزه او برای تحصیل کم شود و مادرش که چنین دید او را پیش از اتمام سال پنجم ابتدایی برای کار به چاپخانه علمی فرستاد. مادرش کار در چاپخانه را تا حدی جبران کننده عدم تحصیل وی می دانست. چاپخانه علمی در آن زمان در میانه کوچه حاج نایب خیابان ناصر خسرو قرار داشت. وی بعد از یک ماه کار تقریبا بدون مزد نهایتا با روزی ده شاهی به عنوان کارگر پذیرفته شد. بعد از چند سال کار در چاپخانه مدتی به عنوان شاگرد شوفر روی یکی از اتوبوسهای پسرخاله ای کار کرد اما بعد از چند ماه دوباره به چاپخانه بازگشت. یعد از یکی دو سالی کار در چاپخانه برای اینکه بتواند فرصتی برای ادامه تحصیل داشته باشد به عنوان نامه رسان در نمایندگی شرکت زیمنس شروع به کار کرد و شبها در کلاس های اکابر شرکت می کرد. هدف او گرفتن تصدیق ششم ابتدایی بود. اما از بخت بد در زمان شروع امتحانات به بیماری دچار شد و بدون رسیدن به مقصود مجددا به چاپخانه بازگشت. در سال ۱۳۱۹ به خدمت سربازی رفت و در پادگان نیروی هوایی مهرآباد آن روز به عنوان سرباز مشغول به خدمت شد. در این دوره سربازان هم دوره وی به شدت مورد تحقیر و تنیبه فرماندهان خود قرار می گرفتند تا جایی که نهایتا فکری به ذهن او رسید و با نوشتن یک نامه از طرف یک فرد جعلی گزارش این بی اخلاقی ها را به فرمانده کل پادگان داد و موجب تغییر فرماندهان شد.