( عبالة ) عبالة. [ ع َ ل َ ] ( ع مص ) سطبر و تمام اندام گردیدن. ( منتهی الارب ). عبلت الفرس ؛ درشت و سطبر پا گردید. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || بزرگ شدن. ( تاج المصادر ). || ( اِمص ) ثقل و گرانی. ( اقرب الموارد ). رجوع به عَبالَّه شود.عبالة. [ ع َ ل ل َ ] ( ع اِمص ) عبالة. ثقل و گرانی. ( منتهی الارب ). گرانی. یقال : القی علیه عبالته ؛ ای ثقله. ( منتهی الارب ).