عامیانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به عوام و مردم بیسواد و فرومایه و پست. ( ناظم الاطباء ) : عامیانه چه ملامت میکنی بخل بر خوان خداوند غنی.
مولوی.
فرهنگ فارسی
مانندعوام ومردم بی سواد، منسوب به عوام به طرز عامی مانند عوام : عامیانه چه ملامت می کنی ? ( مولوی )
فرهنگ معین
(نِ ) [ ع - فا. ] (ق مر. ) مانند عوام و مردم بی سواد.
فرهنگ عمید
۱. آنچه به وسیلۀ مردم عادی استفاده می شود، غیرعلمی، عوامانه. ۲. (قید ) مانند عوام، به روش مردم عادی: عامیانه چه ملامت می کنی / بخل بر خوان خداوند غنی (مولوی: ۷۹۸ ).
مترادف ها
vulgar(صفت)
پست، مبتذل، عوامانه، عامیانه، رکیک
folksy(صفت)
خوش مشرب، عام، عامیانه
slangy(صفت)
عام، عامیانه
فارسی به عربی
فظ
پیشنهاد کاربران
فرهنگی که تحلیل نمی پذیرد ( آن طور که در فلسفه و عرفان بحث می شود ) بلکه بر پایهء عمل یا به عبارت دیگر سنّت استوار می باشد
خود واژه عام/عامه/عامیت از واژه هامه/هام/همه/همگان در زیان های ایرانی آمده/ واژه هیومنیتی یا اومانیستی نیز از همین واژه آمده اند
عام پارسی تازی گشته ی آم می باشد. عامیانه:آمیانه، نادانوار