عالی شان

لغت نامه دهخدا

عالیشان. ( ص مرکب ) عالیشأن. خداوندِ مرتبت اعلی. || از القاب پادشاهی. || بسیار نجیب. || باجلال. بلند مرتبت. ( ناظم الاطباء ). عالی مقام و دانشمند بزرگ : مورخان عالیشأن بر این منوال مسطور گردانید. ( حبیب السیر ص 123 ).

عالیشان. ( اِخ ) دهی است از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 36هزارگزی جنوب باختری قوچان. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر که 72 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و اهالی به کشاورزی و مالداری اشتغال دارند.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - دارای مقام و مرتبه بلند ۲ - از عناوین شاه .
دهی است از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان .

فرهنگ عمید

دارای مقام و مرتبۀ بلند.

پیشنهاد کاربران

بپرس