عاله

لغت نامه دهخدا

( عالة ) عالة. [ ل َ ] ( ع اِ ) ج ِ عائل. رجوع به عائل شود. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) شتر مرغ. ( المنجد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || هر پوششی که از باران در زیر آن پناه آورند. ( اقرب الموارد ). باران گریز. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( المنجد ).

عالة. [ عال ل َ ] ( ع ص ) مؤنث عال. ( اقرب الموارد ). ابل عالة؛ شتران دوباره آب خورنده. و منه المثل عرض علی سوم عالة؛ أی لم یبالغ بیعی ، که فروشنده کالا در وی مبالغه نکند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
عاله. [ ل ِه ْ ] ( ع اِ ) زن سبک وزن که آهنگ مختلف نماید و بر یک راه نرود. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). طیاشه. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) شترمرغ. ( منتهی الارب ). نعامه. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

مونث عال ابل عاله شتران دوباره آب خورنده

پیشنهاد کاربران

بپرس