( عالم آشوب ) عالم آشوب. [ ل َ ] ( نف مرکب ) برهم زننده عالم. بمجاز آنکه مردمان را فریفته زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب : پری پیکری بود محبوب من بدو گفتم ای عالم آشوب من.
سعدی ( بوستان ).
گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب خوش آفتی است در پیش هنگامه جزا را.
عرفی.
فرهنگ فارسی
( عالم آشوب ) ( صفت ) ۱ - بر هم زننده جهان . ۲ - معشوقی که مردمان را فریفته زیبایی خود کند : سخت زیبا و دلفریب .
فرهنگ عمید
( عالم آشوب ) ۱. برهم زنندۀ عالم. ۲. [مجاز] آن که مردم را فریفتۀ زیبایی خود می کند.