عالج

لغت نامه دهخدا

عالج. [ ل ِ ] ( ع اِ ) ریگ توبرتو. ( منتهی الارب ). و ریگی که بر تمام عربستان احاطه دارد. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) شتری که «علجان » خورد. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || ( اِخ ) ریگی است معروف ببادیه. ( اقرب الموارد ).

عالج. [ ل ِ ] ( اِخ ) جائی است به بادیه و در آن ریگستانی است. ( منتهی الارب ). ابوعبداﷲ سکونی گوید عالج رمال است میان فَید و قریات. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

جائی است ببادیه و در آن ریگستانی است .

پیشنهاد کاربران

کلمه عالج به معنای قسمتی از بیابان است که ریگزار باشد.

بپرس