عاقول
لغت نامه دهخدا
عاقول. ( اِخ ) شهری است در مغرب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
عاقول. ( اِخ ) دهی است در موصل. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || دیر عاقول ؛ شهری است بین مدائن و نعمانیه و فاصله آن تا بغداد 15 فرسنگ است. ( منتهی الارب ). رجوع به دیرعاقول شود.
فرهنگ فارسی
دهی است در موصل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. پیچ وخم رودبار.
۳. زمین بی نشان که در آن راه به جایی نمی برند.
۴. کار پوشیده و درهم.
۵. خارشتر.
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
( نگارش پارسی: آگول ) گیاهی پر از تیغ و سبز که یکی از خوراک های شتر می باشد و شتر به آسانی آن را می خورد در سرزمین های خشک و جنوب ایران روییده می شود. گرچه واک «ع» عربی نیست و از واک های مانوی است، ولی چون امروزه از واک های ویژه ی عربی است، بهتر است واژه های پارسی با آن نوشته نشود.